بار دگر فراموشی

ساخت وبلاگ

من بر آن سرم که سر برآورم برون به من بگو که چون عاشقی به رفتن است بگو که ره کجاست گریزم از سکون

بی تو خان آخرین چگونه بگذرد با تو دل مرا به شهر تازه میبرد

روزی دگر در آتشی سالی دگر به خامشی بار دگر فرامشی

آه واگو نهان کینه ات بشکن سکوت سینه ات بغض غم دیرینه ات پایان را

من بر آن سرم که سر برآورم برون به من بگو که چون سر به دامنت نهم به اشک دیده ات بگو ره جنون

این سکوت کوچه ها پر از صدا شده

زین ندا و آن ندا شرر به پا شده سازی نوای عاشقی

سوزم به پای عاشقی جانم فدای عاشقی

آه روزی دگر در آتشی سالی دگر به خامشی بار دگر فرامشی ای جانا

دخترم...
ما را در سایت دخترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baharvatabestaneha بازدید : 86 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 17:08